چشمهایت
حالت را پرسیدم نگاهم نکردی
دوباره صدایت کردم بازهم نگاهم نکردی
نگاهت کردم، چشمهایت غریبه بود
نگاهم کردی و آتش زدی بر خرمن جانم
ای یار بی وفای من،نگاهت ، نگاه چه کسی را میخواند؟
حالت را پرسیدم نگاهم نکردی
دوباره صدایت کردم بازهم نگاهم نکردی
نگاهت کردم، چشمهایت غریبه بود
نگاهم کردی و آتش زدی بر خرمن جانم
ای یار بی وفای من،نگاهت ، نگاه چه کسی را میخواند؟
گوشم پر از سکوت تو، از گفت و گوی تنهایی
خنجر هنوز دست تو …، من رو به سوی تنهایی
کابوس وار مثل ملخ توی خواب می بارید
شد فصل قحطی و خوابم پرید توی تنهایی
می خواست بی حیا سرم از تن جدا کند اما
ترجیح میدهم به تو این های و هوی تنهایی
در منی و این همه ز من جدا
با منی و دیده ات به سوی غیر
بهر من نمانده راه گفتگو