صبح شده
پرده ها را کنار می زنم
و باز می کنم چهره ی پنجره را
به به چه هوای مطبوعی !!!
هوا ...
هوای دونفرست ...
سریع خود را به آیینه تمام قد خانه ام می رسانم
و غرق تماشا می شوم
گوشی را بر می دارم که به او زنگ بزنم
همینجور که گوشی در دستانم است و خود را در آیینه تماشا
می کنم
می گویم :
الو ...
سلام خودم جان !
خوبی ؟
هوای خوبی ست
دو نفره ی دو نفره
هوس قدم زدن کرده ام ... می آیی ؟
آنگاه ...
گوشی را می گذارم
و آخرین نگاه در آیینه !
دست سایه ام را می گیرم .